پارمیس بهشت مامان و بابا

پارمیس :به معنی لغوی پر دانش و دانا، پر مهر و پرعهدوپیمان، بهشت کوچک، دختر باران(عروس باران)

پارمیس بهشت مامان و بابا

پارمیس :به معنی لغوی پر دانش و دانا، پر مهر و پرعهدوپیمان، بهشت کوچک، دختر باران(عروس باران)

جنین وقرآن

«ما آفرینش هر انسانی را با گرفتن چکیده ای از چکیده های خاک آغاز می کنیم ــ بعد آنرا یک چکه میکنیم و در جای مناسبی قرار می دهیم ـــ بعد آنرا به چیزیکه خود را می آویزد می آفرینیم، بعد آنرا به گوشت جویده شده لای دندان می آفرینیم، بعد استخوانهائی را از آن می آفرینیم، بعد استخوانها را گوشت می پوشانیم. دست آخر آنرا خلقت دیگری می دهیم. به این شکل خدای شایان خلاقیت بهترین آفریدگاران است».  نکات آیه: 1ــ انسان از چکیده ای از چکیده های خاک آفـریـده می شود. 2ــ چکیده ای از چکیده های خاک به صورت یک چکه (یک قطره) در میآید. 3ــ چکه در جای مناسـبی قرار می گیرد. 4ــ چکه (قطره) به چیزیکه خـود را می آویزد در می آید. 5ــ چیزیکه خود را می آویزد به صورت گوشت جویده لای دندان در می آید. 6ــ از گوشت جویده لای دندان برخی از استخوانها درست می شود. 7ــ استخوانها با گوشت پوشانده می شوند. 8ــ در نهایت جنین آفرینش دیگری را بخود می گیرد. 9ـــ خدا بهترین آفریدگاران است.

1ــ انسان از چکیده ای از چکیده های خاک آفریده می شود:

عناصری که انسان را (یعنی نطفه وی را) درست می کنند چکیده ای از مواد غـذائی هستند که انسان آنهـا می خورد. مـواد غـذائی نیز یا بـطور مسـتقـیم (یعنی: از طریق مصرف گیاهان) چکیده ای از خاک است، و یا بطور غـیر مستقـیم (یعـنـی: از طریق مصرف گوشت و مواد غذائی حیوانات) چکیده ای از خاک است. به این ترتیب انسان چکیده ای از چکیده های خاک می شود.  

 

 

2ــ چکیده ای از چکیده های خاک به صورت یک چکه (یک قطره) در می آید:

چنانکه در تصویر می بینیم عنصر توارثی انـسـان کـه قرار است یک انسان را درست کنند و چکـیـده ای از چکـیـده هـای خاک است، در اولین گام خود که در هم ذوب شدن اسپرم مرد و تخمک زن است، زیر مـیکروسکـوپ بـرای مـا بصورت «یک چکه» است.

3ــ چکه در جای مناسبی قرار می گیرد:

وقتی چکه مزبور وارد رحم می شود دنبال جای مناسـبی می گردد و جای مناسب خود را پیدا می کند. یعنی اینطور نیست که هر جای رحم که قرار بگیرد موفق به رشد می شود و رشد می کـند. بـلکه در صورت قـرار نگرفتن در جای مناسب تلف می شود.

4ــ چکه (قطره) به چیزیکه خود را می آویزد در می آید:

پـس از اینکه چکه مـزبور وارد رحم می شود از پـوسـته خود بیرون می آید و دنبال جای مناسبی در جداره رحم می گردد و نهایتا چنانکه آیه توصیف می کند خود را به جداره رحم می آویزداغلب خود را به جداره سقف رحم می آویزد. (عَـلَـقـَة به معنی: "چـیـز آویخـته و چیزیکه خود را می آویزد" است. هم خانواده  واژه مُعَـلـّـق به مـعـنی: "آویـخـته و آویـزان" است. عـلت اینکه برخی آنرا به معنی: "خون بسته" ترجمه کرده اند این است که عـلـقـه به معنی: "خون بـسـته" نــیـز هست. عـلت نامگذاری «عَـلـَقـَة» به "خون بـسـتـه" نیز ظاهـراً این بوده که وقـتـی خـون از محل آسـیـب دیده بیرون می آید خشک و آویخته می شـود. به "زالـو" و "کرم" نیز عـلقه اطلاق شـده است. چـون خـود را می آویزند. وقـتـی تـخـم وارد رحـم می شـود و بـهجداره رحم می آویزد زالـو مانند هم هست، و زالـو مانند عـمل نیز می کند. شاید منظور آیه از «عـلـقـه» در ایـنجا به معنی: "زالو و زالو مانند" نیز باشد).

 

5ــ چیزیکه خود را می آویزد به صورت گوشت جویده لای دندان در می آید:

بعد «عـلـقـه» (یعنی چیزی که پـیـش از ایـن خـود را به جداره رحم آویخت) به شکـلی که در تصویر می بینیم در می آید. این تصـویر تصویر یک جـنـیـن سـه هــفــته ای است. تقـریباً 2 میلیمتر است. هـم از نـظـر انـدازه و هم از نظر شکـل، دقـیـقـاً هـمـانـطـور که قـرآن آنرا توصیف می کند مانند "یک تکه گوشت جویده لای دنـدان" می ماند.

 

6ــ از گوشت جویده لای دندان برخی از استخوانها درست می شود:

 پـس از 4 هـفـته که طول جـنـیـن تـقـریباً 6 مـیلیمتر است، از آن شکلی که مانند گوشـت جویده لای دنـدان بـود، بـرخـی از استخوانها که ستون فـقـرات باشد درست شده است. هـیـچ گـوشـتی نـیـز روی آنها نیست. البته این تصـویـر میکروسکوپی است (یعنی این ستون فـقـرات با چشم دیده نمی شوند).

 

7ــ استخوانها با گوشت پوشانده می شوند:

در 5 هفتگی یک شیار گوشتی روی کمر درست می شود و در 6 هـفـتگی ستون فـقرات کاملا از گوشت پوشانده می شود (ستون فقرات تا "پیش از پوشیده شدن از گوشت" همچنان میکروسکوپی هستند).

8ــ در نهایت جنین آفرینش دیگری را بخود می گیرد:

جمله «در نهایت او را آفـریـنـش دیگـری می دهـیـم» که آیه آنـرا مطرح میکند به این معنی است که جنین انسان در روند رشد خود با جنین جانوران دیگر شباهتی یا شباهتهائی دارد، ولی در اواخر رشـد خود خلـقـت دیگری بخـود می گیرد کـه با هـیـچـیـک از آنها شـبـیـه نیست.

جـنـیـن انـسـان در مـراحـل رشـد خـود در واقع همانگونه که مرحله ای از آن را در تصویر می بینیم هـمـانـندیهای زیادی با جنین حیوانات دارد، طوریکه فقط یک متخصص می تواند آنها را از هم تمیز بدهد. جنین انسان و میمون حتی تا چند هـفـته پـیـش از تولد آنـقـدر شـبیه بهم هستند که فقط یک متخصص می تواند آنها را از هم تمیز بدهد. در اواخرِ رشد خود است که رفـتـه رفـتـه روند رشـد دیـگری بخود می گیرد و از بـقـیـه متمایز می شود تا جائیکه تا پیش از روزهای تولد خود دیگر به هیچیک از انواع  حیوانات شباهـتی ندارد.

 

9ـــ خدا بهترین آفریدگاران است:

جمله "خدا بهترین آفـریـدگاران است" به این معنی است که انسان نیز چیزهائی را خواهد ساخت ولی بپای آفریده های خدائی نخواهد رسید. با بکار بردن واژه خالق و جمع بستن آن، ساخت و تولـیدات انـسان را تقدیر می کند ولی با ساختهای خود خیلی فاصله می دهد.

در عـصر ما فعلاً انسان خـیـلی از چیزهـا را ساخته و می سازد ولی از آنجا که آنها خودآگاه نیستند و به این خاطر فکر نیز نمی توانند بکنند، بلکه همانگونه که سـاخته و برنامه ریـزی می شوند کار می کنند، خیلی با آفریده های خدائی تفاوت دارند.

تـرکـیـب نـطـفـه زن و مـرد

 

«ما هر انسانی را از چکه در هم ذوب شده ای می آفرینیم. روی آن کار می کـنیم و خصوصیات و صفات آنرا بارز می کنیم. بعـد آنرا شنوای بینا می کنیم»!

«الف و لام» در واژه «الانسان» الف و لامِ اسـتـغـراق حـقـیـقـی است، این الـف و لام واژه خـود را به تک تک نوع خود تعـمـیـم می دهـد. یعـنی الانـسـان بـه معـنی «کلّ انسانٍ» به معنی «هـر فـردی، هـر انسانی، هر یک از انسانها» می شود. «مشج» به معنی: در هـم ذوب شدن دو یا چند چـیـز مختلف است. و عبارت «نطفه امشاج» به معنی: «چکه ذوب شده دو یا چند چیز باهم» می باشد.

نکات آیـه: 1ــ انسان از چکه در هم ذوب شده درست می شود. 2ــ روی چکه در هم ذوب شده کار میشود و صـفات و خصوصیات آن بارز می شود.3ــ انسان ابتدا شنوا و بعد بینا می شود.

1ــ انسان از چکه در هم ذوب شده درست می شود:

حدودا 500 میلیون از سـلـولـهـای نطـفـه مـرد (اسـپرم) بـطرف محل تخمدان زن می روند. بجز تعداد کمی از آنها که موفق می شوند در جای مناسبی در مسیر تـخـمـدان قـرار بگـیـرنـد و تـا آمـدن تخـمک منتظر بمانند بقـیه از بین می روند. بعد از بیرون جهـیـدن تخمک با آن وارد عـمل می شوند که وارد آن شوند. وقـتی یکی از آنها موفـق می شـود تخـمـک را سـوراخ کرده و وارد آن  شـود، تخـمـک دیگر امکان ورود به بقیه را نمی دهد. وقـتی سـلـول نطـفـه مـرد (اسپرم) وارد تخمک زن می شـود در هم ذوب و به هم ترکیب می شوندعـمـل ترکیب نطفـه زن و مـرد پـس از کـشـف تخـمکِ زن کـشـف شـد کـه در نـیـمه اول قــرن نوزدهـم بود (یعنی بیش از 1300 سال پس از قـرآن)، آنـهـم بـه کـمـک میکروسکوپ.

2ــ روی چکه در هم ذوب شده کار می شود و صفات و خصوصیات آن بارز می شود:

ابتلاء به معـنی: "کار کردن همزمان با چند چیز در شئ برای درآوردن و بارز نـمـودن صـفـات و ویـژگـیـهـای آن" است. کروموزمهای زن و مرد تمامی صفات و خصوصیات یک انسان از قبیل رنگ، بلندی، وضعیت مو، وضعیت اسـتـخـوان بـنـدی و غـیـره را با خود دارند کـه در رونـد شکـل گـیـری جنین رفـته رفته بارز می شود و پس از تولد بروز آن تکـمـیل می شود.

3ــ انسان ابتدا شنوا و بعد بینا می شود:

چنانکه قرآن ابتدا شـنـوائی را می آورد و بعد بینائی، جنین ابتدا شنوا می شود و بعد بینا. شـنوائی جـنـین می تواند از چهار تا پنج ماهگی آغاز بشود، و بسته به خوبی یا بدی صـدا تأثـیر مثبت یا منفی روی آن بگـذارد. ولی بـیـنائی وی (یعنی توان درک تصویر در وی) پس از تولد صورت می گیرد، هـر چند پیش از تولد نیز در برابر نور عکس العمل نشان می دهد.

جـنـس نـر و مـاده در نـطـفـه مـرد

 

« و هـر دو جـفـت نـر و مـاده را از او (از نطفه مرد) قرار داد»!

سلول نطفه مرد (اسپرم) چـنـانـکـه آیه مـطـرح کرده هـر دو جـنس نر و ماده را با خود دارد. جنس ماده آنرا کروموزم  X و نر آن را کروموزم نامیده اند. اگر جنس ماده آن با کروموزم زن ترکیب شود جنین دخـتـر می شود و اگر جنس نـر آن با کروموزم زن ترکیب شود جنین پسر می شود.

عـمل ترکیب نـطفه زن و مرد در نیمه اول قرن نوزدهم کشف شد. و وجود نر و مادگی در نطفه مرد در اواسط قرن بیستم کـشـف شـد.  یعنی حـدوداً 1400 سال پـس از مـطـرح شـدنِ آن در قـرآن. انـدازه کروموزم نیز 1 ششصدم میلیمتر است (یعنی میکروسکوپـی است).

 

رسیدن برخی از سلولهای نطفه مرد (اسپرم) به تخمک زن

 

« سوگند به شب وقتیکه کاملاً فـرا گـیرد ـــ و به روز وقتیکه به اوج خود برسد ــ و به آنچه نر و ماده را می آفریند ـــ فعالیت شما یکسان نیست ».

نکات آیه:

1ـــ فعالیت بدن انسان در شب و روز به یک اندازه نیست: (در رابطه با تفاوت فـعـالـیـت بـدن در شب و روز در قسمت خواب و بیداری صحبت شده. و منظور از "عدم یکسانی فعالیت بدن"، "عدم یکسانی نتیجه و بازده کار انـسان" است. و این مـوضوع بنابر ایـنکـه قـرآن "حـق هـر کسی را حاصل کار و تلاش خـود وی می داند" بـیان کرده. یـعـنی آیه: لیس للانسان الا ما سعی = حق هر کسی معادل کار و تلاش وی است).

2ـــ فعالیت و نتیجه فعالیت آنچه جنس نر و ماده می آفریند یکسان نیست:

آنچه جنس نر و ماده  می آفـریند سلول نـطـفـه مـرد (اسپرم) است که پیش از این راجع به آن صحبت شد. تعداد آن سلولها که بـطرف محل تخـمـدان زن راه می افـتند حدوداً 500 میلیون است. ولی فـقـط تعداد کمی از آنها موفـق می شوند خود را تا محل تخمدان برسانند و منتظر بیرون جهیدن تخمک بمانند، بقـیه از بین می روند. یعنی دقیقاً همانطور که آیه مطرح می کند فعالیت و نتیجه فعالیت آنها یکسان نیست.

کـیـسـه سـه لائـی جـنـیـن

«شما را در شکم مادرانتان می آفریند آفرینشی بعد از آفرینشی در غشاءهای سه گانه»!

نکـتـه آیه: انسان در (از) غشاءهای (پوسته های نازک) سه گانه آفریده می شود:

یکی از پوسته های نازک سه گانه کیسه جنین است که در آن رشد می کند. کیسه مزبور از سه لایه نازک مـیکروسکوپی تشکیل شده است.

پوسته های نازک سه گانه دیگر تقسیم سلول تخم به سه پوسته نازک است. پس از اینکه سلول تخم به رحم می رسـد و در جداره رحم آویخته می شود به سه تا پوسته نازک تقسیم می شود، که هر یک از آنها بخـشـهـای مـشخصی از بدن جنین را درست می کنند.

(«ظـُلـُماتْ»: یکی از جمعهای «ظـُلـْمَة» و «ظـُلـُمَة» است در اصل به معنی «تاریکی» هـستند. بعد در معنی دوم خود از جمله به: پوسته، پرده و غـشاء اطلاق شده که تاریکی ایجاد می کنند. و در آیه ظاهراً به این معانی بکار گرفته شده اند).

آفـریـنـش انـسـان از چـیـز عَـجَـل واری

«انـسان از چیز عَـجَـل واری آفریده شده است. آیات خود را "در آینده" به شما نشان خواهم داد. بنابـر ایـن بیتابی نکنید».

نـکـات آیـه:

1ـــ انسان در آینده خواهد دید که از چه آفریده شده است:

اینکه خـداونـد می گویند: «آیاتم را به شـما نـشـان خـواهـم داد» به این معـنی است که انـسـان روزیخـواهــد دیـد (یعـنی با چـشم خـواهـد دیـد) که از چه یا چگونه آفـریـده شـده است. و این چیزی است که امروزه تحـقـق یافـتـه است. امروزه انسان با کمک میکروسکوپ می بیند که سلولها از چه و چگونه آفـریده می شوند و چگونه زندگی می کنند.

2ـــ انسان از عَـجَـل آفریده شده:

واژه «عَـجَـل» به معـنی اسمی و وصفی  در اصل به معنی: "شـتاب و شتاب دهی" است. بعد در مـعـنی دوم خـود بـطور ضمنی و تلویحی به یکسری از مواردی که به نوعی و به نحوی کار را شتاب می بخشند اطلاق شده است. مانند:

«گل و لای بد بو (که اشاره ضمنی بوده به: "با شتاب و زودتر رد شدن" از محل مزبور) ـــ برآمدگی کنار درخت خرما که با آن بالا می روند ـــ دولاب ــ چرخ چاه ــ چوبهای به هـم پـیـوسته رخت آویز ــ چوب سر چاه ــ چرخ ـــ زنجیر ـــ پله ـــ بـسـته طناب مـرتب جمع شـده».

هـر سلولی مولکولهای DNA  در بردارد. DNA (مخفـفdesoxyribonucleicacidماده شیمیائی است کـه ژن را تشکـیـل می دهـند. ژنها اطـلاعات تـوارثی را در بـر دارند و هویتهای جدید را می آفرینند و آفرینش پدیده  را هدایت می کنند. این مولکـول شیمیائی موسوم به  DNA از دوتا زنجیر درست شده که بوسیله بازها بهم مرتبط می شوند، طوریکه دو مارپیچ شکـل می گیرد. تصور و رسمی که انسان از آنها دارد  در 3 مورد مانند عجل می مانند. یکی در "زنجیر واری" آنـها، دیگری در "پله واری" آنها، و سومی اینکه مانند "بسته طناب منظم چیده شده" می مانند».

 

پس گرفته شدنِ موادِ زائدِ جنین توسط رحم

«خدا می داند هر (مادر) بارداری چه بار دارد، و می داند رحمها چه چیزی می مکند و چه چیزی را اضافه می کنند و هر چیزی پیش او اندازه ای دارد».

نکته آیه: رحمها چیزهائی را از جنین می مکند و چیزهائی را به او می دهند، و هر چیزی نیز اندازه مشخصی دارد:

رحم (یا بعبارتی کیسه ای که جنین در آن بـسر می برد) به جنین مـواد غـذائی می فـرسـتد و از همانجا نیز مواد برگشتی جـنـیـن را می گیرد. کُـرکها و پـرزهای کوچک رحم (یعنی کیسه رحم) که در خون مادر غـوطـه می خورند هـمـه مـولکـولـهـائـی کـه از انـدازه مـشـخـصی بـزرگـتـر هـسـتند را تصـفـیه می کنند. و فقط کوچکترینهای عناصر حفاظتی بدن می توانند رد شوند و از طریق بند ناف  به جنین برسند.

در زمان محمد انسان می دانست که رحم مادر نوزاد را تغـذیه می کند، ولی اینکه جنین مـواد برگشتی نیز دارد و رحم آنرا را پـس می گیرد، و یا ایـنـکـه پـرز هــای رحم مـولکـولـهای بـزرگ را تصـفـیه می کـنـد طـبعاً کسی چیزی نمی دانسته و این عـلـوم مربوط به علم عصر ما است.

روند رشد یکسان جنین انسان و دامها

 

«خدا انسان را از یک چکه می آفریند. پس از آن، (چکه) بطور آشکاری جدا می شود و صف آرائی می کند ــــ دامها را نیز به همین ترتیب می آفـریند»!

نکـات آیـه:

1ـــ انسان پس از چکه بودن یکمرتبه جدا می شود و صف آرائی می کند:

پس از اینکه سـلـول نطـفـه مـرد (اسپرم) وارد تـخـمـک زن می شـود و در هـم ذوب می شوند و تـقـسـیـم سـلـولی صـورت می گیرد، سلولها بحالت جبهه گیری کردن از هم جدا می شـونـد و در سه تـا آرایـش کـه تـشـکـیل سه تا پـوسته است صف آرائی می کنند. (هر یک از پوسته ها بخشهای مشخصی از بدن را درست می کنند). و آشکار بودن آن که آیه آنرا مـطـرح می کند نیز به معنی "دیدنی بودن" آنست، که انسان فعلاً  به کمک میکروسکوپ آن وضعیت را می بیند.

2ـــ روند و فرایند رشد جنین دامها نیز مانند جنین انسان است:

چنانکه آیه مطرح می کند شکل گیری جنین دامـهـا نیز روند و فـرایـنـدی مانـنـد جنین انـسان دارد! پیش از این تـصـویـری از روند رشد جـنـیـن انسان و برخی از جانواران را دیدیم.

زمانِ کاملِ شیر دهی دو سال است

 

«مادرانی که می خواهند شیر دهی خود را کامل کنند دو سال کامل به فرزندان خود شیر دهـند»!

علم امـروز نیز مدت زمان لازم شیر دهی را دو سال می داند. زنی که به بچه شیر می دهد نیز رحم وی به حد طبیعی خود می رسد. سه چهارم زنانی که به گشادی رحم دچار شده اند کسانی هستند که به فـرزندان خود شیر نداده اند.

چگـونگی خـروج نـطـفـه زن و مـرد

 

« انـسـان می بـایـد ببیند از چـه درست شـده ــ از آب جهـیـده ای درست شده ــ که از خروجی سفت و خروجیهای نرم خارج می شود»!

نکته آیه: آب جهیده ای که انسان را درست می کند از خروجی سفت و خـروجیهای نرم خارج میشود:

خروجی سفـت:

خـروجی «سفت» که مفرد آمده و به معـنی "یکی بودن" آن است، مربوط به خروجی تخمک " زن" است. چنانکه در تصویر می بینیم تخمک زن یک خروجی بیشتر ندارد، و آن خروج از تخمـدان است (تصویر1). خروجی تخمـدان نیز بسته است. وقـتی تخمک بخواهد بیرون بیاید به کناره جداره خروجی تخمدان می رود. بعد در تخمدان فـشار ایجاد می شود و جداره تخمدان پاره می شود و تخمک به بیرون جهش داده می شود (تصویر 2). تخمک زن در قـرن نوزدهـم کشف شد.

خروجیهای نرم:

خروجی های نرم که جمع آمده (یعنی بیش از دوتا خروجی است، چون در عربی از سه ببالا جمع محسوب می شود) مربوط به خروجی های نطفه مرد است.

درون بیضه کانالهای خرطومی (مارپیچی) زیادی وجود دارد که طول آنها روی همدیگر به چند صد متر می رسد. در آنجا پیوسته سلولهای خاصی تقـسیم می شوند که در هـر روز میلیونها کروموزوم تولید می کنند. و در کانال خرطومی سراسری پشت بیضه کروموزمها از اطلاعات توارثی شارژ میشوند. بعد از طـریق مجـرای منی که نیم متر طول دارد پـس از دور زدن مثانه به درون غـده زیر مثانه رفـته و پس از طی قـسمتی از آن در آنجا در مجرای ادرار جاری می شوند. علت جهش آن نیز انبساط ماهیچه های قوی است.

چنانکه در تصویر می بینیم نطفه مرد بیش از یک خروجی دارد و هـمه آنها نیز نرم می باشند (یعنی جلو آن مانعی وجود ندارد که مانند درِ خروجی تخمدان زن بخواهد بترکد یا پاره شود).

تقسیم سلولها و به تعادل رسیدن آنها

 

«ای انسان! چه چیزی جای آفریدگار خود که در نهایت خوبی است چشم ترا گرفته؟! آفـریـدگـاری کـه تو را آفرید، مدت کوتاهی بـعـد ترا به اندازه های مساوی تقسیم نمود، و مدت کوتاهی بعد ترا به تعادل رسانید ــــ در هر شکلی که خواسته بود ترا رفته رفته شکل داد».

حـرف« ف» حرف عـطف برای ترتیب و تعـقـیب است. یعنی انجام کاری را بلافاصله یا با فاصله کوتاهی پس از انجام کار دپگری  بیان می کند. (مدت زمان فاصله بستگی به کلِ زمانِ مقوله مورد بحث دارد). و جمله به این معنی میشود که «تسویه» در مدت کوتاهی پس از «خلـق» صورت می گیرد و «تعدیل (تعادل)» پس از تسویه صورت میگـیرد.

نکات آیه:

1ــ انسان ابتدا آفریده می شود. 2ـــ انسان مدت کوتاهی پس از آفرینش به اندازه های مساوی تقسیم می شود. 3ـــ انسان مدت کوتاهی پس از تقسیم شدن به تعادل رسانده می شود. 4ـــ انسان پس از به توازن رسیدن آغاز به شکل گرفتن بشکلی که از پیش خواسته شده (از پیش تعـیین شده) می کند.

1ــ انسان ابتدا آفریده می شود:

وقـتـی سـلـول نطـفـه مرد ( اسـپـرم) وارد تخمک زن می شود و در هـم ذوب و با هم ترکیب می شوند در آن زمـان انـسـان بعــنـوان یک هـویت و فـردیت و اینکه چه ویژگیها و خصوصیات فـیزیکی خواهد داشت، آفـریده می شود.

2ـــ انسان مدت کوتاهی پس از آفرینش به اندازه های مساوی تقسیم می شود:

چنانکه آیه می گوید:انسان ساعـاتی پس از آفـریـنش (یعنی ساعاتی پس از ذوب شدن هسته های سلولی اسپرم و تخمک که در آنوقت انسان بعنوان یک هویت، یک ماهیت و یک فرد آفریده میشود، که در اولـین شـبانه روز صـورت میگیرد)، اولین تقـسـیم سلولی صورت می گیرد. از آن به بعـد هـر 12 تا 15 ساعت سـلـولـهـا تـقـسـیـم می شـونـد. در ضـمـن 3 تا 4 شبانه روزی که تخم در مسیر رفـتن بطرف رحم است، ابتدا به دو قسمت مساوی تقـسیم می شـود، بعد به چهار قسمت، بعد به هشت قسمت، بعد به شانزده قسمت، و بعد به سی و دو قسمت. بعد سلولها (یعنی آن 32 سلول) به دو دسته مـسـاوی تقـسـیـم می شوند و خود را بکناری می کشند.

3ـــ انسان مدت کوتاهی پس از تقسیم شدن به تعادل رسانده می شود:

در اولـیـن سـلـول (یعـنی: سـلـول تخـمک زن که اسپرم وارد آن می شود و در هم ذوب می شوند)، مواد غـذائی مـوجود در سـیتوپلاسم (که دور هـسته را گرفـته) بیش از میزان مورد نیاز هسته آن سلول است. بمیزانیکه سلولها رفـته رفـته تـقـسیم می شوند مـتعاقـب آن نسبتِ زیادی ِمواد غـذائیِ موجود در سـیتوپلاسمها نسبت بـه مـیزان مورد نیاز سلول نیز رفـته رفـته کم و کمتر می شود. تا اینکه وقـتی تـقـسـیم آنها تمام می شود (به 32 سلول می رسند) این نسبت به تـعـادل  می رسد. یعنی پـس از ایـنکـه 16 سـلـول آخر به 32 سـلـول تـقـسـیـم شـدنـد نـسبت مواد غذائی موجود در سـیتوپلاسمِ هـر سـلـولی مساوی می شـود بـا مـیزان نیاز هـسـتـه آن سلول. و به این شکل انسان (که در آن نقـطه هـمان سلولهاست) به تعـادل می رسد.

4ـــ انسان پس از تـعـادل یافـتن آغـاز به شکل گرفتن به شکلی که از پیش خواسته شده است (از پیش تعیین شده است) می کند:

پس از اینکه تقسیم سلولی تمام می شود و میزان مواد غـذائی موجود در سـیـتوپلاسمهای سلولها نیز معادل نیاز هسته های آنها می شود، شکل گیری جنین آغاز می شود. شکل و شمایل جنین و سایر خصوصـیات فـیـزیـکـی آن نـیـز هـمانگونه که آیه آنرا مطرح می کند پـیـش از ایـنـکه جنین شکل بگیرد وجود دارد، که انسان آنها را بصورت اطلاعاتی که بصورت کد در خلایای توارثی ضبط شده درک و تصور می کند.

آفرینش انسان از یک حیات یگانه در دنیا و آخرت

«آفرینش کنونی شما و برانگیختن شما چیزی بیش از یک حیات یگانه نیست».

در رابطه با چگونگی برانگیخته شدن ما از یک حیات یگانه در آخرت، ما فعلاً چیزی نمی دانیم، ولی اینکه قرآن میگوید: آفرینش و زندگی کنونی ما از یک حیات یگانه درست می شود "درست" است. ما از یک حیات یگانه آفریده می شویم، از یک سلول. وقتی سلول نطفه مرد وارد تخمک زن می شود و با آن ترکیب می شود، در آن نقطه یک انسان آفریده می شود، و چیزی بیش از یک سلول نیست.

جـنـیـن بـطـرف پـسـتـان مـادر هـدایـت می شود

 

« و آیا ما او را (نوزاد انسان را) به طرف پستانها هدایت نکردیم»!

تحقـیقاتی که در این رابطه انجام شده نشان داده که وقـتی نوزاد متولد می شود اگر بند ناف وی بریده نشود و میان پاهای مادر بحال خود گذاشته شود، تقـریباً پس از پانزده دقـیـقـه شـروع می کند به خزیدن در جهت پستان مادر. گفـته می شود که نوزاد بوی پستان مادر را می شناسد و دنبال آن می رود. (این دلیل شاید درست باشد ولی بو معمولاً "بطور یکسان" در فضا پخش می شـود. و وقـتی انسان بخواهـد بـداند بو از کجا می آید، به اینطرف و آنطرف می رود و می بیند بو در کجاهـا بیشتر می شـود و در کجاها کمتر. تا اینکه خود را به محل بـو می رساند، در حالیکه نوزاد از همان ابتدا دقـیـقـاً در راستای سینه مادر پیش می رود. بهر حال نکته مورد نظر ما در آیه مطلق "هدایت شدن" نوزاد است که در هر حال بقـوت خود باقی خواهد بود).

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.